ايمني و انسان اوليه
انسان اولیه به منظور شکار حیوانات جهت تغذیه و نیز مصون ماندن از گزند آنها و زنده ماندن، برای خود برنامهریزیهایی انجام میداد. از جمله این برنامهریزیها، پیداکردن رد پای شکار یا هر نشانه و علامت دیگر، محاصره و حمله به آن به طوریکه محاصره، بیشترین کارایی را داشته باشد. همه این اعمال و حرکات، ولو در کمال سادگی، آگاهانه بوده و به منظور برآوردن نیازهای مادی یا تأمین معاش خانواده، گروه و اجتماع انجام میشده است. دراین برنامهریزی، پیش بینی بروز حادثه هم بود. با وجود این که پیش بینی آگاهانه بود، اما اکثراً فردی بوده و به علل اعتقادات سنتی، مذهبی، اجتماعی و روانشناسی، در اکثرمواقع به زبان نمیآمد و به خاطر پایین نیاوردن روحیه شکارچیان، پیروزی بر شکار و کشتن آن امری حتمی قلمداد میشد.
انسانهای اولیه میبایست با روحیه قوی و اعتقاد راسخ به پیروزی، به شکار میرفتند اما در پس اندیشه هر کس این هراس بود که نکند در این شکار خود زخمی شود، از پا بیفتد، در باتلاق فرو رود و یا در نهایت صید شکار شود.
میان انسانهای اولیه، هم به وقت شکار، و هم به وقت کار، یک اعتقاد نیرومند دیگر هم وجود داشت، هر فرد خود را رویین تن میانگاشت. هر فرد تصور میکرد به خود او صدمهای نخواهد رسید. اگر خطری باشد حتماً متوجه رفیق همراه یا رفقای همراه خواهد بود. این تصور امروز هم به وضوح در بین کارکنان صنعتی وجود دارد. هر یک از کارکنان به عللی(شاید متافیزیکی و خرافی، شاید هم نوعی اعتماد به خویشتن و مهارت فنی خویشتن) اعتقاد دارد که خود او دچار حادثه نخواهد شد و کارگر همسایه که روی ماشین همسایه کار میکند با حادثه روبرو خواهد شد. ولی در شکار، همیشه، موفقیت قرین نبود. گاه شکار پیروز میشد و شکارچی زخمی میشد، از صخره پرتاب میشد، به درخت کوبیده میشد و در اثر این حوادث، مدت زمانی از چند روز تا گاه سالها، گاه هم برای همیشه معلول میشد. در اثر بروز و تکرار این حوادث، قوانینی، بیآنکه نوشته شوند تدوین شده و در اذهان نقش میبست. پشتوانه این قوانین، تجربیات شخصی افراد بود.
معماری...برچسب : نویسنده : 1honar2memaria بازدید : 219