مجموعهٔ مسجد سلیمیهٔ ادرنه، بین سالهای ۹۷۷ تا ۹۸۳ هجریقمری، به دستور سلطان سلیم دوم در ادرنه بنا شد. این مجموعه، که سنان آن را پس از هشتاد سالگیاش ساخت، شامل نُه بنای مختلف است: مسجد سلیمیه، مدرسهٔ دارالقرّا، مدرسهٔ دارالحدیث، مدرسهٔ سبیان، آراسته، موقتخانه، کتابخانه و دو صحن که از این میان آراستهبازار در زمان سلطان مراد سوم ساخته شد. ارتفاع منارههای مسجد بیش از هفتاد متر است و نخستین مسجدی است که قطر گنبدش با ایاصوفیه برابری میکند (هیلنبرند،۱۳۹۴: ۲۶۱-۲۶۲) (ایروین، ۱۳۸۹: ۹۶) (تصویر۱).
تصویر ۱: نقشهٔ مسجد جامع سلیمیهٔ ادرنه که بخشی از مجموعهای بزرگتر است
مأخذ: Ahunbay, 2012: 6.
رسالهٔ سلیمیه، به گفتهٔ نویسندهاش، در ۱۱۵۶ هجریقمری، یعنی حدود دویست سال پس از بناشدن مسجد سلیمیه، هنگامی که دایهزاده مصطفی در قلعهٔ قارص مشغول جنگ با «قزلباش»ها – صفویان ایران- بوده نوشته شده است (B.Morkoc, 2010: 322). این رساله برخلاف رسالههای قدیمیتر دارای بخشبندی مشخصی نیست و ساختاری کاملاً پیوسته دارد. همچنین، بازهم در تمایز با رسالات پیشین، متن رساله تقریباً بهتمامی منثور است. رسالهٔ سلیمیه با حمد و ثنای پروردگار و پیامبر (ص) و سپس توضیحی کوتاه درباب سادگی متن کتاب و قابل استفاده بودن آن برای همگان آغاز میشود. در ادامه، نویسنده تجربیات خود را در کتابخانهٔ سلطنتی سلطاناحمد در سالهای ۱۱۳۰ تا ۱۱۵۴ ه.ق. بازگو و نام منابعی را که در آن کتابخانه خوانده است ذکر میکند که شامل تذکرهها، قصص، کتب تاریخ، ادبیات، جغرافیا و کتب منظوم هستند. بعد، با نقل از کتابی به نام «معمارنامه» به قلم سنان، از جلبشدن نظرش به مسجد سلیمیهٔ ادرنهمینویسد و بنابر شرح سنان در همان کتاب، انگیزهٔ ساخت مسجد سلیمیه را بیان میکند. در ادامه، سه روایت دربابِ ارزش و جایگاه والای مسجد سلیمیه نقل میکند: اوّلی، مباحثهای با موضوع بینقص بودن یا نبودن جامع در زمان سلطان مصطفی که به این نتیجه میانجامد که تنها نقص مسجد، ساخته نشدنش در «استانبول» است، یا به عبارت دیگر بینقص است؛ دومی، شرح بازدید سفیر روسیه از جامع پیش از آنکه او حتّی به اقامتگاه خود برود. سفیر پس از دیدن جامع بر تعاریف تحسینآمیزی که از بنا شنیده صحه میگذارد و به نقّاشش امر بهکشیدن آن میدهد تا او بتواند مسجد را به پادشاه روسیه نشان دهد. روایت سوم نویسنده، به نقاشی با نام «احمدچلبی» معطوف است که «چنان شیفتهٔ جامع و تزئیناتش بود که گویی معشوقهٔ اوست». او هر روز نمازش را آنجا میگزارد و در مسجد قدم میزد و گهگاه نقشی از آن میکشید و هر روز، لطیفهٔ نهانی جدیدی در مسجد مییافت و آن را برای یاران و دوستانش بازگو میکرد و بنا به قول مصطفی، عمر او اینگونه سپری شد. روایت چهارم مصطفی امّا به موضوع رساله نزدیک میشود و آن شرح امر «نِویزاده افندی»، قاضی ادرنه به موذنی با نام «هزارفن حاجی ابراهیم» برای اندازهگیری ابعاد مسجد و سپس آوردن اندازههای هزارفن در متن رساله است. در ادامه، او به ذکر اندازههایی که خود با گامهایش آنها را ثبت کرده میپردازد و کمی پس از آن، داستان و انگیزهٔ نگارش رسالهاش را شرح میدهد. بنا به قول مصطفی، روزی جمعی از دوستانش، در مورد ویژگیهای ایاصوفیه گفتوگو میکردند که در این میان، احمد افندی، که از جملهٔ اندرونی همایون خاصه بود، ابعاد ایاصوفیه را برترین ابعاد در میان ساختمانها دانست. مصطفی پاسخ داد که گنبد جامع دو ذرع بناییاز گنبد ایاصوفیه بلندتر است و هنگامی که یارانش از او سند خواستند، او آنها را به «تاریخ صولاقزاده» ارجاع داد امّا دوستانش این ادعا را نپذیرفتند چون «تنها از یک منبع» نقل کرده بود. مصطفی به کتابخانهٔ سلطان رفت و اینبار «معمارنامه» را برای دوستانش گواه آورد امّا آنان باز هم نپذیرفتند. موذن «درویش محمد» وارد این بحث میشود و میگوید که «من با طناب ارتفاع این دو گنبد را اندازه گرفتهام و آنها دقیقاً برابرند». دایهزاده مصطفی به او چنین پاسخ میدهد که «گنبد ایاصوفیه بیضوی امّا گنبد سلیمیه کروی است» و به این دلیل ارتفاع طناب در هر دو یکسان بوده است و سپس با رسم شکلهایی هندسی این مسأله را اثبات میکند. درویش محمد قانع میشود و آرامآرام دیگران نیز سخن دایهزاده مصطفی را میپذیرند.
در ادامهٔ رساله، مصطفی به دوران اقامت خود در ادرنه پس از انتصابش به منسب خزانهداری سرزمینهای اروپایی امپراتوری و اندازهگیری ابعاد مسجد و نیز نامهای که به احمد افندی در مورد ویژگیهای جامع مینویسد اشاره میکند. او پس از این روایت، به دوران جنگ با «قزلباش»ها و محاصرهٔ قلعهٔ قارص میپردازد که در طی آن، رسالهٔ سلیمیه را نگاشته است. او موضوع اصلی رسالهٔ خود را شرح جنبههای جالبتوجّه جامع و استعارهها و دلالتهای پنهان آن معرفی میکند. پس از این مقدمهٔ مبسوط–اگر بتوان آن را مقدمه نامید-، بخش اصلی رساله آغاز میشود که مشتمل است بر تأویلهای نمادپردازانهٔ مذهبی مرتبط با شمار عناصر بهکارگرفته شده در طرح جامع سلیمیه.
تصویر ۲: برگی از نسخهٔ خطّی اسکنشدهٔ رسالهٔ سلیمیه از نسخهٔ موجود در کتابخانهٔ سلیمانیهٔ استانبول.
مأخذ:B.Morkoc, 2010: [33].
نمونههایی از متن رسالهٔ سلیمیه
در این بخش تلاش کردهام بخشهایی از این رساله را به فارسی برگردانم. به دلیل ضعف ترجمهٔ ب.مورکوچ، کیفیت پایین نسخهٔ اسکنشده، احاطه نداشتن من به زبان تاریخی رسالهها و همچنین ترکی ندانستنم، احتمالاً این ترجمهها خطاها و لغزشهایی دارند. بایسته است که افراد متخصص در این زمینه این رساله را ترجمه کنند. به دلیل وجود اصطلاحات و واژههای مشترک فراوان با زبان فارسی در این متن تلاش کردهام تا حدّ ممکن همان اصطلاحات را هم در این ترجمهها لحاظ کنم.
وضع نُه درگاه در صحن مطابق با این آیهٔ سورهٔ نمل است که «و کان فی المدینه تسعه رهط یفسدون فیالأرض و لایصلحون» یا این آیهٔ سورهٔ نمل که «وَأَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ». حال، بگذارید چنانکه لازم است آن نُه را آنگونه که سلطانالمفسرین قاضی بیضاوی نقل کرده به نوشته آوریم: اوّلاً فلق، ثانیاً طوفان، ثالثاً ملخ، رابعاً قمل، خامساً غوکان، سادساً خون، سابعاً فریاد بلند، ثامناً جرب، و تاسعاً نقصان مزارع. شاید [وضع نُه درگاه در صحن] به این اصل که نهچیز وضوی نودینان را نجس نمیکند مربوط باشد. اوّلاً قهقهٔ خارج صلاه و ثانیاً لمس آلت باروری و ثالثاً بوسه و رابعاً ملامست و خامساً آنگونه که امام محمد و حسنبنزیاد میگویند مباشرت عریان و سادساً حجاب داشتن و سابعاً غسل میت و ثامناً حمل جنازه و تاسعاً دفن مرده. شاید این به قدمگذاشتن اولاد بنیآدم از ارحام به دنیا پس از نه ماهِ تمام ایما و اشارت دارد… یا بر این اشاره دارد که حضرت خدای متعال افلاک را در نهطبقه خلق و ایجاد کرد یا شاید به این گفتهٔ سنان که «من این جامع شریف را بعد از گذر از نُه طاق فلک بهپا داشتهام». مرحوم معمار سنان در خدمت سهتن از ملوک آلعثمان بود. در عمده کتب تواریخ معتبر مسطور است که سلطان سلیمان قانونی او را امر کرد تا بنایی بهغایتِ خاطر برای پسرش سلطان سلیم بنیان کند. پس او وقتی سالخورده و ناتوان شد، ممکن است {بدینطریق}ایراد کرده باشد که دشواریها و بس جدالها در زندگانی از سر گذرانده است، یا ممکن است منظور او این باشد که این نهمین جامعشریفی است که او پر عمر کاریاش بهزمان پختگی پیافکنده، یا ممکن است بر مقتضای آیهٔ شریف سورهٔ اسرا باشد که حقسبحانهتعالی بیان میدارد «و لقد اتینا موسی تسع ایات بینات فسئل بنی اسرائیل اذجاءهم فقال له فرعون انی لاظنک یا موسی مسحورا». نُه معجزهٔ اعطا شده به موسی اینان بودند: یکی عصا، دومی ید بیضا، سومی طوفان، چهارمی نمل، پنجمی غوکان، ششمی دم، هفتمی انفجار آب از سنگ، هشتمی برخاستن بحر، نهمی پژواک کوه طور. شاید سنان به این معجزات نیز اشارت داشته است (Ibid: 323-324 & [30]-[31]).
مراد از ساختن شادروان شبیه کاسهای فغفور زیر موذنمحفلی اشارت و تلمیح به حوض کوثر است که خداوند باریتعالی برای سیدالسادات مفخرالموجودات حضرت محمّد الهادی بالآیات البیّنات در میانهٔ بهشت اعطا و احسان کرد یا حامل این معناست: «اگر خواهان نوشیدنی بیا و بنوش، این آبِ حیات است». وضع آن در این مکان به این اشاره دارد که آب حیات که اسکندر ذوالقرنین و حضرت خضر علیهالصلاهوالسلام بهرغم جستوجوی دراز در زمان ظلمات نتوانستند بدان دستیابند، در واقع درون جامع شریف [سلیمیه] است. الحمد و والمنه که این آب همچنان جاری است و سودش اثبات شده. در حقیقت دریافتهایم آب دو محل در شهرمان موجب استشفاست. اوّلی شادروان زیر محفل موذن جامع سلطانسلیم و دومی آب زیر محفل موذن مسجد قصیره، که پیشتر کنیسه بوده و سلطان یلدروم بایزیدخان بنایش کرده است (Ibid: 329 & [39]).
مراد از ساخت چهل پنجره دور قبهٔ کبیر ایما و اشاره به این آیۀ کریمهٔ سورهٔ بقره است که «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَه»، یا به آیهٔ کریمهٔ سورهٔ اعراف «و واعدنا موسی ثلاثین لیلۀ و اتممناها بعشر فتم میقات ربه أربعین لیلۀ»، یا به آیهٔکریمهٔ سورهٔ مائده «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَۀ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَۀ یَتِیهُونَ فِی الأَرْض » تلمیح دارد، یا به آیۀ سورۀ الأحقاف «إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ » دربارهٔ نهایت قوت انسانی و غایت شباب جوانی در چهلسالگی اشارت دارد. یا شاید به «اربعین دارأجار» یا «أربعون رجلا أمه، ولم یخلص أربعون رجلا فی الدعاء لمیتهم إلا وهبه الله لهم ، وغفر له» یا «رویا المومِن جُزء مِن ارْبَعین جُزء مِن النَبُوَت و هی عَلی رَجُل طائِر ما لَمیَحدث بِها فاذا تُحَدِثُ بِها سَقَطَت ولا تُحَدِث بِها الا لبیباً او خبیباً» اشاره کرده باشد. نیز شاید تأکیدی است بر اینکه خداوند باریتعالی تاج رسالت و لباس نبوت را بر ابدان مطهّر محمّد از پسِ چهلسال پوشانید. پس او [اینگونه] بیان کرد که اولاد بنیآدم در چهلسالگی به کمال بالغ میشوند. نیز رسول اکرم حبیب محترم صلاللهعلیهوسلم امر فرمود«الأبدال أربعون رجُل، و أربعون امرأه کلماً مات رجُل أبدل اللَّه رجلاً مکانه، و إذا ماتَت امرأه أبدَل اللَّه مَکانها امرأه» (Ibid: 332 & [43]-[44]).
قریب هفتصد قندیل آویخته حول قبۀ کبیر به هیئت دو ردیف موجسان صورت یافتهاند و میتوانند به حدیث شریف «هر یک از اعمال نیکوی بنیآدم را ده تا هفتصد ثواب است» اشارت داشته باشد. یا شاید [سنان] آنان را به عرش اعلا شبیه کرده باشد که با وجود قندیلی آویزان، روشن از نور الهی است. آویختن قندیلی روشن با زنجیر از قبهٔ روی محفل موذن در میانهٔ جامع شریف را نیز مقصودی است. مراد این عمل، اشاره به به موذنان و دورخوانان است که در لیل و نهار از پلکان محفل موذن بالا میروند تا بلکه هربار نزد حضرت باریتعالی استدعای برآوردهشدن مطالب و استرجاء عفو مظالم خود کنند. این عمل همچنین به معجزت هبوط سلسلهای از آسمان بر زمین و جدا کردن حق از باطل [با هبوط این سلسله] در زمان باسعادت داوود پیامبر تنظیر و اشارت دارد. همچنین دو ردیف قنادیل آویزان به دور قبهٔ کبیر و تکقندیل میانۀ قبهٔکبیر به این آیهٔ شریف سورهٔ یس که «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُون» تلمیح دارد. سهردیف قندیل آویخته شدهٔ موجسان محیط دایرهٔ قبهٔکبیر داخل جامع شریف، ناظر به مردمان مؤمنی است که به جامع میشوند و در چند ردیف نماز جماعت میگزارند. نیز حجاج صفبهصف که در موسم حج به طواف بیتِمعمور کعبهٔ مکرمه میشوند اشارت دارد، شرفنا الله برویتها باجْمعهم (Ibid: 332-333).
چون محلّ جامع شریف را پیامبر نمایانده بود، هنگام کندن پیها سنگی بیرون شد که از حیث طول و عرض همسان جامع شریف بود. پس جامع بر روی این سنگ بنا گشت و بهسبب وجود این سنگ، هیچ بنای دیگری نمیتوانست مجاور جامع ساخته شود. و منقول است مرحوم معمار سنان میخواست پس از اتمام ساخت قبهٔ جامع شریف از جانب سرایْحمامی و ساعتخانه بدان نظر کند. هرچند، چون مدّتی بدان نگریست، به قول نصرالدین خواجه که میگوید «حلوای برف درست کردم امّا نپسندیدماش»، احساس کرد که قبه سختْ جسیم و ضخیم شده و بهسبب تک بودناش، حسناش را از دست داده است. معمار سنان مرحوم غرق در دریای فکر و واله و حیران و متحیر و سرگردان بود که چگونه قدری حُسن به جامعی که دیگر هیچ نمیپسندیدش بیفزاید. در همانهنگام یکی از شاگردانش نزد او آمد و بهاو گفت: «سلطانم! میتوانم ملاحظه کنم که در فکر فرو رفتهاید. نمیدانم سبباش چیست. اگر گمان میکنید ثمری دارد مایلم بدانم». معمار سنان آهی سرد برآورد و گفت: «من از قاعدهٔ «اوّل الفکر آخر العمل» پیروی نکردم و تحریک و تحریص شدم و پادشاه عالم حضرت آقایمان را اغفال کردم تا قبهٔ این جامع شریف را بزرگتر از قبهٔ جامع لطیف ایاصوفیه بسازم. حال میبینم قبهٔکبیری که بهانجام رساندهام بهواقع آنچنان که میپنداشتم نکو نیست». دستیار متفکرش بعد از تامل و تفکر چنین او را عرضه کرد: « سلطانم این قبه بر هشت ستون وضع شده است. اگر فوق هرستون قبهای صغیر بنا شود قبح قبه رخت برمیبندد و حسنی دیگرگون ظاهر میشود». در همان حال رسمی از تجسم آن تصویر کردند. آخِر کار دیدند قبه چنان نیکو شده که به تقریر و تحریر نمیآید. پس همان اوّلدم، بهطرح اساس قبههای صغیری که بهرسم تصویر کرده بودند مبادرت کردند و وضع بنا را بهمباشرت در مدتی قلیل به سرحدّ اتمام رساندند. حسنی که این قبههای کوچک به بنا افزود بیرون از حوصلهٔ تعبیر است، و در تعریف و توصیف است که بلندای منارهها به قدر طول جوانب اربعهٔ صحن آن است. و منقول است که اگر هر یک از این منارهها بر روی زمین گسترده شود و اندازهاش هرقدر ذراع باشد، طولش برابر جوانب اربعهٔ صحن است. صنایع وجودپذیر در این جامع شریف در کار آمد، و هرطرف به اعتدال اندازه یافت و البته در آن به تشبیهات و تلمیحات عالمانه و حکیمانه و استادانه اشارات رفت. رحم الله عن نظره النصف و دعا له و المولّف هذه الرّساله (Ibid: 340-341 & [59]-[61]).
*از دکتر اسرا آکین کیوانچ و دکتر هاوارد کرین که برخی منابع تاریخی و مقالات مرتبط را به من معرفی کردند سپاسگزاری میکنم. همچنین از خانم نرگس توران، دانشجوی اهل ترکیهٔ رشتهٔ نقاشی در دانشگاه تهران که در فهم معنای بعضی کلمات به من کمک کردند قدردانم.
و دیگر منابع بسیار مرتبط با معماری مانند تعمیرات دفترلری یا عملهاجرتی دفترلری. برای اطلاع بیشتر در مورد منابع مکتوب مربوط به معماری در قلمروی ترکیهٔ امروزی، نک: Erdogan, 1965: 96.
البته باید تذکر داد که ترجمهٔ مورکوچ کاملاً قابلاتکا نیست و حتّی برخی واژهها و جملات اصل متن ترکی نیز در ترجمهٔ او جا افتادهاند.
Dayezade Mustafa
محفل موذن یا موذن محفلی فضایی کوچک و نسبتاً محصور و –معمولاً- جدا از ساختار سازهای اصلی مساجد عثمانی است که در آن موذنان و قاریان قرآن گرد هم میآیند. موذنمحفلی جامع سلیمیه از اینلحاظ منحصربهفرد است که در میانهٔ مسجد واقع شده است. آکین این عمل را مرتبط با نقش آکوستیک، تقارنبخش، و همچنین دید و جلوهٔ بصریموذنمحفلی میداند.
نک: Akin, 1995: 63 .
خیرالامور اوسطها.
به استثنای بخشهایی مانند «قنادیل» جامع.
Kars
بنا به نظر هاورد کرین، احتمالاً منظور دایهزاده مصطفی از معمارنامه یکی از همان رسالاتی است که دربارهٔ زندگی و آثار سنان نوشته شده است.
Edirne
Nevizade Efendi
Hizarfen Kursuncu Haci Ibrahim
در رسالهٔ «تذکرهالبنیان»، معمار سنان خود ادعا میکند که گنبد جامعسلیمیه شش ذراع بلندتر از گنبد ایاصوفیه است.
نک: [مصطفیچلبی]، ۱۳۱۵ ه.ق.:۷۱.
Solak-zadeh History
Dervish Mehmet
Kars
حشرات موذی.
مورکوچ در ترجمهاش بیان کرده که معنای این واژه نامشخص است. در متن خطّی اسکنشدهٔ رساله نیز شکل نوشتاری واژه اندکی مبهم است و میتواند «جذب» یا «جرب» نیز خوانده شود.
در متن انگلیسی رساله واژههای «امام محمد و حسنبنزیاد»، برگردان نشده است.
در ترجمهٔ انگلیسی این بخش، جملهای آمده که با توجّه به متن نسخهٔ خطّی بهنظر میرسد ناقص برگردان شده است. برگردان این جمله در متن انگلیسی رساله به فارسی چنین است: « احتمالاً ممکن است به محققین و مدنّقین ارقام هندی و اسلافشان اشاره داشته باشد که تمام حسابشان برپایهٔ عدد نه است».
این جمله در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است. جملهٔ ترکی –بر اساس نسخهٔ اسکنشدهٔ خطّی- احتمالاً چنین است: «یا خود خدای متعالی حضرتلری افلاکی طقوز کات ایلدیکنه ایما ا..در» نک: B.Morkoc, 2010: 228.
در برگردان انگلیسی بهجای سورهٔ اسراء، نام سورهٔ «بنیاسرائیل» ذکر شده است.
خون.
در برگردان انگلیسی به اشتباه Zulkameyn ثبت شده است.
در برگردان انگلیسی نام حضرت خضر (ع) آورده نشده است. برای اطلاع بیشتر از حکایت خضر و اسکندر و آبحیات یا آبحیوان نک: حیدری، حسن (۱۳۸۵)، خضر، اسکندر و آب حیات: جایگاه خضر در برخی متون عرفانی نظم و نثر فارسی، مطالعات عرفانی، شمارهٔ سوم، بهار و تابستان، صص ۷۳-۸۹.
در برگردان انگلیسی رساله، کنیسه به church برگردان شده است که به فارسی امروزین آن را کلیسا گویند امّا در نسخهٔ خطّی رساله واژهٔ «کنیسه» نوشته شده است. لازم به ذکر است که کنیسه، بنا به قول دهخدا به معنای «معبد ترسایان«و حتّی «معبد گبران» نیز است (دهخدا، ۱۳۴۱، ۱۶۱۰).
این واژه در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است.
این واژه در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است.
این واژه در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است.
این واژه در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است.
در این متون، رسم به معنایی مشابه «نقشه»ی امروزی بهکار رفته است.
این واژه در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است.
این واژه در برگردان انگلیسی ترجمه نشده است.
منابع:
Ahunbay, Zeynep (2012). Selimiye Mosque and its Social Complex. Ankara: Ministry of Culture and Tourism Publications.
B.Morkoc, Selen (2010). A Study of Ottoman Narratives on Architecture: Text, Context & Hermeneutics. Academia Press.
دهخدا، علیاکبر (۱۳۴۱). لغتنامه. تهران: دانشگاه تهران.
ایروین، روبرت (۱۳۸۹). هنر اسلامی. ترجمهٔ رویا آزادفر. تهران: سورهٔ مهر.
هیلنبراند، رابرت (۱۳۹۴). هنر و معماری اسلامی. ترجمهٔ اردشیر اشراقی. تهران: روزنه.
معماری...برچسب : نویسنده : 1honar2memaria بازدید : 261